کتاب اوصاف الاشراف اثر خواجه نصیرالدین طوسی به چاپ دوّم رسید.
ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن طوسی ملقب به خواجهنصیرالدین و مشهور به محقق طوسی، نامیده شده با القاب استاد البشر و عقل حادی عشر و معلم ثالث، در یازدهم جمادیالاولی سال ۵۹۸ هـ.ق. در طوس، چشم به دنیا گشود. علوم مختلف زمان خویش را ابتدا از پدر دانشمند خویش و سپس از دیگر عالمان و استادان طوس و نیشابور و خراسان در حوزه فقه و فلسفه و حدیث و نجوم و ریاضیات و دیگر دانشها آموخت. با حضور در قلاع اسماعیلیه در پی فتنه مغول، فصل جدیدی از زندگانی وی توأم با اقبال علمی و سیاسی ادامه یافت. محیط آرام قهستان و قلاع الموت و حمایت امیران اسماعیلی از دانش و فرهنگ، موجب خلق برخی آثار ارزشمند خواجه در این دوره گشت.
با حمله هلاکوخان مغول به الموت و شکست دولت اسماعیلیه در سال ۶۵۴ هـ.ق. خواجهنصیرالدین بهعنوان یک اندیشمند بزرگ و پرآوازه، تأثیر بسزایی در تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی بهویژه ازبینبردن خلافت عباسی ایفا کرد.
نبوغ ویژه، هوش سرشار، همت و کوشش وافر خواجه در کسب علوم، بهرهگیری از امکان قدرت سیاسی و اجتماعی هلاکو و فرزندانش موجب خدمات بزرگ علمی خواجه در عرصه علم همچون رصدخانه مراغه و خلق آثار و رسالههای علمی بینظیر در تاریخ علم و فرهنگ ایران زمین گردید.
آثار علمی خواجه در عرصههای گوناگون، سرآمد تولیدات علمی دانشمندان شیعی، بر تارک فرهنگ اسلام و ایران میدرخشد. مجموعه آثار خواجهنصیر در رشتهها و دانشهای مختلف تا ۱۹۰ مورد به ثبت رسیده است. افزون بر آثار مکتوب، تلاش خواجه در تربیت شاگردان مستعد و آمادهسازی بستر مناسب علمی فرهنگی برای گسترش علوم اسلامی به طور کلی و معارف اهلبیت (علیهمالسلام) به طور خاص، چهرهای منحصر به فرد از وی در تاریخ علم، فرهنگ و تعلیموتربیت این مرز و بوم ساخته است.
خواجه سرانجام در روز هجدهم ذیحجه سال ۶۷۲ هـ.ق. در بغداد در گذشت و در جوار مرقد امام موسی کاظم (علیهالسلام) روی در نقاب خاک کشید.
اوصاف الاشراف، رسالهای در سیروسلوک و آداب طریقت
پژوهش حاضر در خصوص یکی از آثار ارزشمند خواجه با نام اوصاف الاشراف است. رسالهای کوتاه در سیروسلوک به فارسی در واپسین دهههای عمر گرانقدر خواجهنصیرالدین طوسی که به درخواست خواجه شمسالدین محمد جوینی وزیر نگاشته شده است.
اسلوب خواجه در این رساله، بیان طریقت و روش اهل سلوک و عرفان مبتنی بر روش عقلانی است. خواجه در اوصاف الاشراف، مباحث عرفانی را تا حدودی به زبان فلسفی بیان کرده است و پیداست که این اثر را یک فیلسوف نوشته است، نه یک نویسنده حوزه عرفان و تصوف. از این روست که کاربرد اصطلاحات و تعبیرات و مفاهیم فلسفی در جایجای این اثر، قابل مشاهده است.
درباره اوصاف الاشراف و رویکرد خواجهنصیرالدین در نگارش آن
با نگاهی ساده به فهرست مطالب اوصاف الاشراف و با دیدن عنوانهای ذوق آشنای آن، در مییابیم که با یک متن عرفانی روبهرو هستیم و نه یک کتاب فلسفی از نوع اخلاق ناصری که به روش حکما نوشته شده باشد. اما آنچه اوصاف الاشراف را از یک متن عرفانی از نوع خودش فراتر میبرد، این است که خواجه به قول خودش از «قوانین عقلی» پیروی کرده است و میتوان گفت اثر درباره احوال و مقامات عرفانی است، ولی با غلبه زبان و بیان فلسفی. مثلاً: کاربرد شواغل حواس ظاهره و باطنه در فصل مربوط به تفکر؛ خواجه تفکر را «سیر باطنی انسان از مبادی به مقاصد» میداند و اصطلاح «نظر» را معادل تفکر به کار میبرد؛ در حالی که آنچه صوفیان در باب «نظر» میگویند این نیست؛ بنابراین میتوان گفت اوصاف الاشراف کتابی است عرفانی که عرفان و تصوف آن رنگ فلسفی به خود گرفته است.
صفحه خرید: اوصاف الاشراف
استناد خواجهنصیر به آیات و احادیث در اوصاف الاشراف
استفاده از آیات و احادیث در سبک نگارشی اوصاف الاشراف جایگاهی متفاوت با سنت متون عرفانی و روش صوفیان پیشین دارد.
در متون عرفانی قبل از خواجه، معمولاً آیات و احادیث در پایان یک گزارۀ مفهومی برای اثبات یک مبحث در یک روش ترکیبی آورده میشود؛ اما خواجه در اوصاف الاشراف ابتدا ذیل هر عنوان در آغاز هر باب از آیات استفاده نموده و در ادامه به جای استفاده از مباحث استدلالی و فلسفی برای تثبیت و استحکام بیشتر مطالب از احادیث بهره جسته است.
پارسیگرایی در نگارش اوصاف الاشراف
لحن صوفیانه حاکم بر اوصاف الاشراف ادامه سنت صوفیان خراسان است، دورهای که زبان فارسی، زبان اول تصوف به شمار میآمده و سعی و دقت بسیار در انتخاب معادلهای فارسی برای اصطلاحات عربی صورت گرفته است.
مقایسه بین اوصاف الاشراف و اخلاق ناصری
اوصاف الاشراف را میتوان با اخلاق ناصری سنجید. اخلاق ناصری در جوانی خواجهنصیر در قهستان برای تقدیم به ناصرالدین ابوالفتح عبدالرحیم ابی منصور که در مذهب اسماعیلی بود نگارش یافته و اساس کار آن به روش فلسفی است.
ارتباط و تناسب اوصاف الاشراف با اخلاق ناصری به عنوان یک مجموعه و کلیت واحد بسیار خیرهکننده است. خواجه در اخلاق ناصری درجات سهگانه اهل جامعه را بیان نموده است که به ترتیب عبارتند از:
- ارباب صنایع و حرفهها
- اهل علوم ریاضیات و نجوم
- فلاسفه و حکما
در بین این سه گروه، فلاسفه و حکما که با حکمت نظری سروکار دارند، از دو گروه دیگر کاملترند، ولی این گروه در نهایت راه کمال قرار ندارند، بلکه فراتر از این مرتبهها کسانی هستند که بهمراتب ملکوتی و الهی رسیدهاند و آن مراتب انبیا و اولیاست.
در نگاه خواجه پس از اینکه انسان مرحله حکمت نظری را طی کرد، قابلیت آن را مییابد که به مرحلهای قدم بگذارد که همان وصول به مرتبه ملائکه مقدس و عقول و نفوس مجرد است و در این مرحله جز حقیقت حق مطلق، چیزی باقی نمیماند. این عالم در اخلاق ناصری به «عالم اشرف» نامگذاری شده است.
خواجه در واپسین دهههای عمر خویش وظیفه خود را فراموش نمیکند و بر خود فرض میداند که کسانی که را که به این «عالم اشرف» راه مییابند یعنی کسانی که حرکتی از نوع اهل طریقت دارند و سیروسلوک و حرکت باطنی را در پیش گرفتهاند، معرفی نماید. در نگاه خواجهنصیر، این انسانها در جایگاهی فراتر از حکما و فلاسفه قرار دارند؛ ازاینرو، خواجه این کتاب را «اوصاف الاشراف» نام نهاده است.
در اخلاق ناصری چهار فضیلت اصلی جنسهای فضایل حکمت و شجاعت و عفت و عدالت مطرح شدهاند. ویژگی اصلی این فضایل این است که جنبه اجتماعی دارند و در خصوص رابطه انسان با خلق خداست، در حالی که در اوصاف الاشراف، رابطه انسان با خدا و چگونگی سیروسلوک انسان به طرف خداست و بهاینترتیب سیروسلوک فراتر از اخلاق قلمداد گردیده است.
خواجهنصیرالدین طوسی و رابطه او با عرفان و تصوف
در خصوص زندگی خواجه هیچ دلیل و سندی وجود ندارد که وی به رویکرد صوفیانه توجه داشته است؛ در متن اوصاف الاشراف نیز هدف خواجه، تأیید گرایشهای صوفیانه نبوده است.
خواجه در اوصاف الاشراف هیچگاه از لفظ صوفی یا تصوف استفاده نکرده و تعبیرات معادل آن را چون «سیر اولیاء و روش اهل بینش»، «اهل سلوک»، «ارباب طریقت» و «اهل ذوق» به کار برده است. این نشاندهنده این است که خواجهنصیر، بین عرفان ناب اسلامی و آنچه تحت عنوان گرایشهای صوفیمآبانه مبتنی بر جهل و انحراف که در گذشته و حال مجال عرضاندام یافته است، جدایی قائل است.
ورود خواجه به حوزه عرفان و تصوف به عنوان یک عالم و فیلسوف شیعی، بسیار حائز اهمیت است. در خصوص انگیزه خواجه در نگارش اوصاف الاشراف و برگزیدن رویکرد عرفانی پس از فلسفه، نشاندهنده این است که خواجه، کمال انسانی را افزون بر طی مدارج دانش و آگاهی در سیروسلوک و پیمودن راه اهل ذوق و بینش میدانسته است و خود نیز در نهایت راه، این مسیر را برگزیده است.
خواجهنصیرالدین طوسی، پیشگام فقهای عارف شیعی
ورود خواجه به حوزه عرفان، بنیانگذار یک مشی و مرام در حوزه عرفان شیعی است. خواجهنصیر با پرداختن به ادبیات و مفاهیم عرفانی راهی را برای بسیاری از فقها و نکتهسنجان اهل شریعت شیعی گشوده است. فقیهان و عالمان شیعی که در اوج معراج خود در حل غوامض فقهی، فلسفی، کلامی، تفسیری، متوجه گرایشهای عرفانی و ذوقی در طریق الی الله شدهاند. بزرگانی چون شیخ بهایی، ملامحسن فیض کاشانی، ملا احمد نراقی، حضرت آیتالله قاضی طباطبایی، و حضرت علامه طباطبایی و دیگر بزرگان.
ارتباط اوصاف الاشراف با فراگیران حوزه عرفان
مخاطب این کتاب، شمسالدین جوینی، اهل سیروسلوک نبوده و اصولاً اوصاف الاشراف، کتابی نیست که یک شیخ برای مریدان خویش نوشته باشد، بلکه سنت فلسفی قبل از خواجه همچون بوعلی سینا و دیگران این بوده که حتماً به مباحث عرفانی بهعنوان مکمل و متمّمی برای بحثهای فلسفی استفاده میکردند و اوصاف الاشراف مربوط به همین سنت است؛ لذا میتوان گفت که اوصاف الاشراف یک کتاب شبه صوفیانه است که یک فیلسوف برای عموم مردم نگاشته است که از این طریق مطالبی را در خصوص مباحث عرفانی بخوانند و بدانند؛ لذا اوصاف الاشراف هیچگاه، جایگاه یک کتاب درسی در حوزه خانقاهها و حلقههای صوفیانه پیدا نکرده است. بااینهمه، به نظر میرسد که با قاطعیت نمیتوان گفت خود خواجه نیز این کتاب را به عنوان یک کتاب درسی ننوشته است؛ بلکه میتوان گفت توجه وی به این اثر ازآنجهت بوده است که به عنوان یک عالم شیعی مطالبی را نوشته است که دیگران بخوانند و از افراط و انحراف در مواجهه با مطالب عرفانی جلوگیری نماید.
تقسیمبندی ابواب اوصاف الاشراف
باب اول و دوم مربوط به مسائل پیش از حرکت سالک است؛ لذا در اینجا به موانع سیروسلوک و پیمودن راه، پرداخته است.
در اوصاف الاشراف خواجهنصیر تأکید دارد بر اینکه سالک باید خود را از عوایق و موانع راه، رهایی دهد تا بتواند به مقصود و مطلوب که همانا حقیقت حق است، دست یابد، اما اینکه انسان بخواهد از رذایل اخلاقی نجات و خلاصی یابد، این مباحث در اخلاق ناصری مطرح شده است. در این راستا آنچه در ابواب آغازین است، توبه، زهد، فقر، ریاضت، محاسبه و مراقبه و تقوا که عناوین شش فصل در باب دوم اوصاف الاشراف است.
در باب سوم حرکت سالک آغاز شده است؛ ازاینرو، مباحث خلوت، تفکر، خوف، رجا، صبر، شکر مطرح شده است که موانع راه را از حرکت سالک برطرف نماید. اگرچه این الفاظ مربوط به مقامات است، ولی خواجه عبارت مقامات را به کار نمیبرد.
در باب چهارم خواجه، اصطلاح عرفانی «احوال» را به کار میبرد و البته منظور خواجه، احوالی است که در حین سیروسلوک حاصل میشود، لذا در این باب از ارادت و شوق و محبت و معرفت و یقین و سکون بحث میکند.
ادامه مبحث «احوال» در باب پنجم مربوط به کسانی است به معرفت کامل رسیدهاند و «اهل وصول» هستند؛ این احوال عبارت است از: توکل، رضا، تسلیم، توحید، اتحاد و وحدت.
در باب ششم خواجه از فنا سخن به میان آورده است؛ اما آنچه جالبتوجه است این است که خواجه این باب را بدون هیچ تقسیمی آورده است، ازاینجهت که فنای در توحید، نهایت حرکت و عدم سالک و انقطاع سلوک است و آنجا که نقطه پایان خط سیر باشد، دیگر تقسیم و تعدد معنا ندارد.
فصلبندی اوصاف الاشراف با تمام متون عرفانی قبلی از خود تفاوت جدی دارد و تا حدودی این سبک تقسیمبندی و تبویب مطالب را میتوان تحت تأثیر خواجه عبدالله انصاری در صد میدان دانست. در آنجا نیز خواجه عبدالله ابتدا مطالب را به ده باب اصلی و هر یک از این ده باب را به ده بخش فرعی تقسیم میکند و برای هر یک از این ابواب فرعی، عنوانی قرار میدهد.
خواجهنصیر نیز در اوصاف اشراف ابتدا مطالب را به شش باب اصلی تقسیم نموده و آنگاه هر یک از این ابواب را به بخشهای فرعی ششگانه تقسیم کرده است و بر هر یک از این فصلهای ششگانه عنوانی را قرار داده است. این عنوانبندی، از جهاتی ویژه خواجهنصیر است و آن اینکه بابهای ششگانه که خواجه در اوصاف الاشراف پی هم آورده است، دو باب اول مربوط به پیش از حرکت است و در سیر کلی مباحث کاملاً متفاوت است، درحالیکه در صد میدان از بدایت سفر بابها چیده میشود تا نهایت سفر.
اشتراک الفاظ در اوصاف الاشراف باعث نمیشود که این مطالب در یک محتوای تکراری با اخلاق ناصری قرار بگیرد؛ مثال آنچه از صبر در اخلاق ناصری میبینیم، نوعی از مباحث اخلاقی است که تحت جنس عفت، مورد بحث قرار میگیرد یا تسلیم و توکل که دو نوع از انواع تحت جنس عدالت است، در حالی که این مباحث در اوصاف الاشراف بدون توجه به این تقسیمبندیهای فلسفی و با محتوای عارفانه و صوفیانه مورد توجه قرار میگیرد.
شیوه پژوهش
این تحقیق با استفاده از سه نسخه، به صورت تصحیح انتقادی انجام شده است و متنی منقح از اوصاف الاشراف بر اساس شیوه خط مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی فراهم گردیده است.
افزون بر تصحیح و ارائه متن اوصاف الاشراف، برای آشکار شدن هر چه بهتر درونمایه متن، عنوانهایی در هر بخش بهصورت مستقل، درون قلاب، اضافه گردید تا امر مطالعه و دستهبندی مباحث برای خوانندگان، آسانتر گردد.
یکی از مواردی که در این تحقیق مورد توجه قرار گرفت، مأخذ یابی آیات و روایات و احادیث است که افزون بر آن، ترجمه آیات قرآنی با استفاده از ترجمه استاد شیخ حسین انصاریان در پاورقی درج گردیده است.