توضیحات
مایستر اکهارت تولد عرفان آلمانی از روح فلسفه اسلامی
نویسندۀ کتاب طی هشت بخش مختلف، میکوشد تا براساس آثار لاتینی اکهارت در کندوکاوی نو و براساس پیوندهایی که میان «اکهارت» با «دیتریش فن فرایبرگ» و «آلبرت کبیر» ایجاد میکند، آبشخورد اندیشههای اکهارت را در فلسفۀ اسلامی جستوجو نماید؛ از اینرو، بعد از پیشگفتاری کوتاه که روش کار خود را در آن بیان میدارد، به چهرههای متفاوت اکهارت بهعنوان عارف، متکلم یا فیلسوف میپردازد.
مؤلف سپس، ابنرشد را در مقام یک فیلسوف مورد مطالعه قرار میدهد و او را از ابنرشدگرایی متمایز میسازد، اما از منظر تاریخی درست نمینماید که نویسنده بیواسطه از ابنرشد به اکهارت برسد؛ از اینرو بهدنبال مراحل میانی است و به همین سبب در گام سوم، ارتباط میان اکهارت و دیتریش فن فرایبرگ را بیان میدارد. این مرحله برای تفسیر اکهارت فقط نقطۀ شروع است و مؤلف پس از تبیین اهمیت و جایگاه فرایبرگ در رابطۀ میان اکهارت و ابنرشد، در فصل بعد رابطۀ آن دو را به تفصیل مورد مطالعه قرار میدهد. فلاش، اثبات میکند که اکهارت در آثار خود میکوشد، حقیقت عهدین را با دلایل فلسفی نشان دهد؛ بنابراين به بیان مشابهتهای اندیشۀ ابنرشد و اکهارت میپردازد.
اکهارت در طبیعیات از ابنرشد بهره گرفته و زمانی که دربارۀ نور و رنگ سخن میگوید، از وی نقل قول میکند. البته تأثیرپذیری اکهارت از ابنرشد تنها به بهره گرفتن از وی در طبیعیات محدود نمیشود، بلکه نقل قولهایی را نیز از ابنرشد در تفسیر کتاب «یوحنا» و در باب عقل ذکر میکند.
فلاش، سپس به چگونگی تأثیر پذیرفتن اکهارت از ابنسینا میپردازد و معتقد است که اکهارت بسیار بیشتر از دیتریش فن فرایبرگ از ابنسینا بهره گرفته و به لحاظ موضوعی با ابنسینا مشترکات بیشتری دارد. یکی از این موضوعات مشترک میان آن دو، «هستیشناسی» است که اکهارت برای تبیین آن، بارها جملاتی را از ابنسینا عینا ذکر کرده است.
فلاش در ادامۀ بحث به «موسی میمون» میپردازد و سرانجام، چنین نتیجه میگیرد که خوشبختی و سعادت عقل بالقوه در اثر عقل فعال، که دیتریش فن فرایبرگ از ابنرشد اخذ کرده است، از عمق روح آلمانی گرفته نشده و از اینرو در پی آن است که مخاطب کتابش را به این فکر وادارد که شاید بهتر باشد عرفان آلمانی سرچشمههایش را در فلسفۀ اسلامی جستوجو کند.