توضیحات
غایة الامکان فی درایة المکان (یا رسالة الامکنة و الازمنة)
اين کتاب را عين القضاة در شناختن امکنۀ جسمانيات و روحانيات و ازمنۀ آنها برای شناختن قرب حق تعالی تصنيف کرده است.
برگرفته از مقدمه کتاب:
بر خداوند فضل و ادب پوشیده نیست که نام این کتاب حاضر یعنی کتاب غایة الامکان فی درایة المکان جزء تألیفات عین القضاة در دو کتاب رسالۀ لواح و احوال آثار عین القضاة مذکور نیفتاده است؛ زیرا تاریخ پیدایش این کتاب پس از چاپ آن دو بوده و عین القضاة که دارای تألیفات زیادی است که بجز نام بعضی از آنها که در کتب تراجم احوال و یا آثار خود وی ذکر گردیده، بقیه بر ما مجهول است و باید امیدوار بالطاف غیبی بود تا باز هم ناشناخته دیگری از آن خورشید معرفت که همه از نفائس و نوادر کتب ادبی زبان پارسی است بدست آید تا با چاپ و نشر آنها انوار علم و معرفت بیش از پیش از تاج ادبیات فارسی درخشیدن گردد.
وحدت وجود عبارت است از اینکه وجود مطلق و بود حقیقی، تنها خداست و جز خدا همه چیز نمود و هستی نماست، و واحد، همه اشیاء است و هیچ یک از اشیاء نیست، «بسیط الحقیقة کل الاشیاء و لیس بشیء منها». جمیع موجودات، تراوشی است از مبدأ احدیت که به طریق تجلی و فیضان از او صادر گشته و بازگشت همه چیز به سوی اوست. به عبارت دیگر نسبت همه دنیا به خدا در حکم اشعه است نسبت به خورشید.
اعلم احسن الله تعلیمک و تفهیمک که چون پادشاه عالم تعالی و تقدس به بنده خیری خواهد، او را به خود آشنا گرداند و به قُرب خودش بینا کند تا پیوسته از قرب او اندیشد و همواره او را با خود و خود را با او بیند، لاجرم حرمت و تعظیم صفت او گردد و او را هر دم راحت و انس می افزاید و دولتی از نو حاصل میشود و هر شقاوت و حرمان که به مرور در آن راه یافت از آن یافت که خود را به وهم خط و خیال فاسد از حضرت مقدّس او دور شمردند و به حجب غفلت از نواخت حضرت محجوب گشته و صفت قرب به وهم کژ ایشان باطل نشود، لیکن ایشان از دولت قرب و فواید آن محروم ماندند و به سبب توهم بعد از آن حضرت هزاران بی ادبی و بوالعجبی از نهاد ایشان سر بر زد و مستوجب عذاب گشتند والعیاذ باالله.
بدان که معرفت این امکنه جز به بصیرت دل و مشاهدۀ سرّ و معاینۀ روح ممکن نشود و قرآن و اخبار و اجماع امّت مَحَک معارف است، پس ما را آنچه به بصائر و مشاهدات معلوم گشته بود، بر محک قرآن و اخبار و اجماع امّت امتحان کردیم درست و راست آمد، شکر حق تعالی گزاردیم و به دل و جان قبول کردیم و همه را ظاهر بیان نمودیم بیتشبیه و تعطیل و بالله العصمه و التوفیق، آمدیم به بیان مکان به زبان طریقت چنانکه مستفاد است از مشاهدۀ بصیرت.
خداوندا این مخدرۀ غیبی را که هزاران سال است تا به حجاب عزّت محتجب است و به نقاب نور از دیدۀ اغیار مستور، بر دست مشاطۀ هدایت و توفیق بر طالبان آخرالزمان جلوه کن و تشنگان آخرالزمان را که در بیداری حیرت سرگردانند بر دست ساقی لطف شربتی شافی فرست …
… اعتقاد اهل سنت و جماعت آن است که الله مرید است به ارادتی قدیم ازلی متعلّق به ارادت نامتناهی و ارادت قدیم جز موجبۀ نتواند بود و موجبه آن باشد که حصول همۀ مرادات بدو مقرون بود بی درنگ و معلوم است که هیچ چیز از مرادات ازلی نیست، ارادت نیز باید که از ازلی نبود، چه تعلق ارادت به چیزی حدوث آن اقتضا کند؛ زیرا که تعلق مرادات حادث با ارادت قدیم محال باشد، چه مراداتی که تا ابد الآباد در وجود خواهد آمد، متعلق ارادت موجبۀ که در ازل ازال بود چون تواند بود؟