توضیحات
شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی
سهروردی از حکمای اسلامی است که به علت نگاه حکمی به وقایع زندگی خود، حکیمی جامعالاطراف به شمار میرفت، اما آثار پژوهشگران تنها در بررسی «حکمت اشراق» شهابالدین سهروردی خلاصه شده است. کتاب «شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی» ما را با وجوه کلی شخصیت این عالم بزرگ دنیای اسلام آشنا میکند.
اهل ذوق و حکمت به خوبی میدانند که شیخ شهابالدین سهروردی در قریۀ سهرورد زنجان متولد شد و بعد از سیر و سلوک در آفاق و انفس به دست نااهلان بیخرد محاکمه و در سیواندی سالگی به قتل رسید. وی که در این عمر کوتاه خود بابی با عنوان «حکمت اشراق» را به سوی اهل فن و فلسفه گشود و در وجوه دیگری از شخصیت خود به کمال رسید میتوانست در ادامه راه به فضایل بیشتری دست یابد که مانند همیشه ایام، دست کوتهنظران زنجیر عمر وی را پاره کرد.
سهروردی که در تمام عمر در راه حقیقتجویی و روشنگری گام برمیداشت، از آغاز دریافته بود که برای رسیدن به باطن حکمت باید به باطن جان نقبی زد و سرچشمه آگاهی را در درون لایهها و نهاد روح خویش آورد. چنانکه در تمام آثار خود به این معنا اشاره دارد که طالب حکمت، باید در آغاز خویش را مستعد انوار قدسیه کند و همه جان خود را برای ورود نوالانوار از زنگار صور غیر بپردازد.
جای هیچگونه تردیدی نیست که سهروردی در طلب حکمت گام برمیداشته و در جستجوی حقیقت بوده است، اما شواهد نشان میدهد آنچه او میجست نه در مدرسۀ مراغه بود و نه در مدرسه اصفهان، وی به مراغه رفت و نزد مجدالدین جیلی به تحصیل پرداخت، سپس راهی اصفهان شد و کتاب «بصائر نصیریه» عمر بن سهلان ساوی را نزد ظهیر فارسی یا قاری قرائت کرد. ولی هر چه در این کتاب و کتابهایی شبیه آن جستوجو میکرد خود را کمتر مییافت. سؤالی که مطرح میشود این است که آیا در جنبشهای باطنی زمان خود کسی که همداستان با افکار و محرم اسرار او بتواند یافت نمیشد؟
نویسنده در این کتاب به این سوال پاسخ داده و اینطور نوشته است: «شواهد و مدارک معتبر نشان میدهد که این فیلسوف اشراقی هرگز تسلیم یأس نگشته و هیچگاه دست از طلب برنداشته است. مسافرتهای پررنج و پرماجرای وی به دیار بکر و شام و روم به منظور کسب حکمت و همچنین سخن صریح او در مقدمه کتاب «حکمة الاشراق» مبنی بر خالی نبودن زمین از حکیم واقعی شاهد گویای این مدعاست.»
سیر و سلوک شیخ اشراق از دو تحول بزرگ برخوردار است. وی در آغاز کتاب «حکمة الاشراق» به گونۀ دیگر سخن میگوید و در پایان کتاب دیگرش با عنوان «المشارع و المطارحات» نیز نسبت به وضعیت حکمت در زمان خود اظهار ناامیدی میکند. آنچه مدارک و اسناد نشان میدهد، حاکی از این است که سهروردی در کتاب «حکمة الاشراق» باب حکمت را همیشه باز میداند، اما در کتاب متأخر خود به حال حکمت تاسف میخورد.
بنا به آنچه گفته شد میتوان به این موضوع نیز اشاره کرد که این شیخ مقتول برای حکمت عتیق نیز اهمیت فراوان قائل بوده است. تورقی کوتاه در کتاب ««شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی» نشان میدهد که سهروردی برای درک حکمت عتیق برای حکمای باستان اهمیت قائل شده است. دینانی مینویسد: «سهروردی حکمت عتیق را خمیرۀ ازلی خوانده و آن را علم حقیقت به شمار آورده است. خمیرۀ ازلی که در طینت ظاهر و پاک آدمی است، همانند خورشید از مشرق حقیقت طالع میشود، ولی همانگونه که به مشرق و مغرب جغرافیایی حدود نمیگردد، در مرزهای زمان نیز محصور نمیماند.»
از آنچه نویسنده در این سطور نگاشته، میتوان چنین برداشت کرد که سهروردی به همان اندازه که به حکمای قدیم مشرق زمین اهمیت میدهد، به حکمای قدیم مغرب زمین نیز توجه میکند. این فیلسوف اشراقی درباره «نور طامس» سخن گفته و اعتقاد دارد آخرین کسی که در میان حکمای قدیم یونان به درستی از این نور خبر داده داست، فیلسوف بزرگ، افلاطون است.
گذری بر زندگی کوتاه اما پربار شیخ اشراق که از ناحیۀ سهرورد زنجان برخاست و در طلب حقیقت و حکمت، سرزمینهای بسیاری را در نوردید و در راه حقیقتطلبی و روشنگری نیز شهید شد، نشان میدهد که افق دید و منظره شهود این شیخ شهید جوان بسیار گسترده و وسیع است.
به عقیدۀ وی انس پیشینیان با واقعیت و درک آنان از حقیقت بیشتر و روشنتر از متاخران میباشد. در برخی از کلمات قصاری که از پیشینیان به ما ارث رسیده، معانی بزرگی نهفته است که در صدها کتاب نیز نمیتوان آنها را یافت. شاید اهمیت اساطیر نیز در این امر نهفته است که مبدأ افکار و عواطف آدمی است، به همین مناسبت است که با فلسفه نیز ارتباط نزدیک دارد. به تعبیر نویسنده، عهد باستان صحرایی است بیکران که در میان آن نشانههایی از گذشته بسیار دور دوران کهن مشاهده میشود.
سهروردی از آن نظر در بین متفکران اسلامی از موقعیتی خاص برخوردار است که مقارن ایامی که وی به سیر آفاق و انفس اشتغال داشت، ابنرشد در مغرب جهان اسلام به دفاع از فلسفه برخاسته بود و سرسختانه در این راه کوشش و موضع فلاسفه مشائی را تثبیت میکرد، در مشرق اسلامی فلسفۀ دیگری در حال تکوین بود که با فلاسفۀ مرسوم فرسنگها فاصله دارد.
جستوجوی کوتاه در این اثر، خواننده را با حکمت و فلسفه سهروردی جوان با عنوان «حکمت اشراقی» آشنا میکند. هر اهل ذوقی نیک میداند این فلسفه، نوعی اندیشه و نحوهای از شهود است.