توضیحات
رساله اتحاد عاقل و معقول
اتحاد عاقل و معقول اصطلاحی در فلسفه است که به کیفیت ادراک مربوط میشود. قاعدۀ اتحاد عقل و عاقل و معقول، از ابتکارات فلسفی ملاصدرا، فیلسوف ایرانی سدۀ یازدهم هجری است.
وی معتقد است در تکوین شناخت، قوۀ شناخت و شخص ادراککننده (مدرِک) و موضوع ادراکشونده (مدرَک)، سه چیز مستقل از یکدیگر نیستند. در هر عمل شناخت، وجودی پدید میآید که در همان حال که نوعی وجود شیء ادراکشونده است در ظرف ادراک، نوعی وجود برای نفس ادراککننده هم هست. نفس ادراککننده این وجود را، که فعل خویش است، به وسیلۀ قوّه فاعله ادراکی خویش آفریده است. این قوّه ادراکی، در حقیقت، خود نفس در مرتبه فعل و تأثیر است.
نشانهای از حکمت الهی، گوهر دریای رحمت، چشمهای بینای رویت اشیاء، دو ستارۀ نورانی و منشأ نور وجودهای زمین و آسمان. اینها وصفهایی است که صدرا در آغاز رساله در مورد دو مسئله «اتحاد عاقل و معقول» و «کل وجودات بودن عقل فعال» به کار میبرد.
با همین بیان ساده، اما پرمعنا، اهمیت این مبحث در حکمت متعالیه روشن میشود. از اینرو دقت نظر در مطالعۀ این رساله ما را با یکی از مباحث سنگین حکمت آشنا میسازد.
این رساله شامل دو مقاله در پرداختن به دو مسئله مذکور میباشد.
صدرا در مقالۀ اول، ابتدا مراتب عقل نظری را مطرح و ویژگیهای هر یک را بیان میکند. مرتبه عقل هیولانی، در حد ذات، جوهر معقول بالفعل نیست، اما بالفعل یکی از اشیای محسوس و بالقوه همه اشیای معقول است. بین هیولای محسوسات و هیولای معقولات فرق است. هیولای معقولات در آنِ واحد میتواند به همۀ معقولات تبدیل شود، اما هیولای محسوسات نه. برای این مطلب دو دلیل قابل ذکر است. مرتبه عقل بالملکة، مقام دوم عقل است و در کسانی است که کمال یافته و جزو عقلا شدهاند. مرتبه عقل فعال، عقل هیولانی حائز ملکه انتقال شده است. این مرتبه بالفعل معقول است، جدا از این که عاقلی آن را تعقل کند یا نه، عقل فعال است و برای همین عقل هیولانی را به طرف عقل بالفعل سوق میدهد.