توضیحات
حدیث سرو (شرح حال عارف واصل آیت الله حسنعلی نجابت شیرازی)
نویسنده در این کتاب، شرح حال عارف واصل حضرت آیت الله حاج شیخ حسنعلی نجابت شیرازی را به رشتۀ تحریر درآورده است.
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
در آن مجلس در را به رویم گشوده و مرا به طلبگی پذیرفته بودند. هر چه بود با احساسی کاملا متفاوت وارد حلقۀ درس ایشان شدم و بیش از هفت سال از همه جا بریدم و شب و روز را در خدمتشان گذراندم. به هیچ گذشتهای فکر نمی کردم و در بند هیچ آیندهای نبودم. چرا که بهشت و عیش نقد را مقابل خویش می یافتم:
گوش من و حلقه گیسوی یار
روی من و خاک در مِی فروش
آنچه پیش روی دارید، حاصل شناخت و برداشت حقیر است از آن بهشت هفت ساله. میدانم که در این نوشته (پریشانگویی) و آشفتگی فراوان است. ادعای پریشانی، ادعای بزرگی است که تنها از امثال باباطاهر بر میآید و ادعای (از ایشان) بودن، ادعایی است بزرگتر؛ اما امید دارم که بیتی را که حضرت استاد زیاد میخواندند، آویزۀ گوش خویش داشته باشیم:
از ایشان نیستی، میگو از ایشان
پریشان نیستی، میگو پریشان
بنده در طول عمرم علمای زیادی را دیده و زیارت کرده و یا احوالاتشان را خوانده و شنیدهام؛ اما آنچه از همان برخوردهای اول، حضرت آیتالله نجابت را از دیگران ممتاز میساخت، آن بود که عشق اهلبیت علیهمالسلام سر تا پای وجود ایشان را فرا گرفته بود، به طوری که در تمامی حرکات، سکنات، محتوای سخن و حتی در طرز سخن گفتن ایشان تجلّی داشت.
در بُعد تربیت اخلاقی، حضرت استاد برای طلّاب هیچگاه درس رسمی اخلاق نداشتند؛ بلکه در عمل، رفتار و سکناتشان درس توحید و اخلاق بود. ایشان شبانهروز در کنار طلّاب بودند. حجرهٔ ایشان در حوزهٔ علمیهٔ شهید نجابت هنوز به نور ایشان منوّر است و بوی عطر اخلاق و توحید میدهد …