توضیحات
تفسیر القشیری المسمی لطائف الإشارات
عبدالکریم بن هوازان قشیری، از عالمان صوفی مسلک قرن چهارم و پنجم منطقه خراسان و شهر پُر دانش نیشابور است. هنوز کودکی بیش نبود که پدرش را از دست داد؛ لذا خانواده او به تکفل و راهنمایی او پرداختند و در این شهر نزد اساتید آن زمان بهویژه ابن فورک و ابواسحاق اسفراینی، ابوالحسن دقاق، ابوبکر طوسی و عبدالرحمن سلمی و اساتید دیگر تلمذ کرد، تا آنجا که در عصر خود، فقیهی بلامنازع در فقه شافعی و متکلمی اشعری گردید. وی در سال ۴۶۴ یا ۴۶۵ ق. در نیشابور وفات می یابد و در مدرسۀ محل تدریس خود، در کنار قبر استادش به خاک سپرده میشود. دربارۀ شمار آثار و تألیفات بر جای مانده از قشیری اختلاف نظر است؛ درحالیکه برخی از محققان تنها چهار کتاب: التفسیر الکبیر، الرسالة، لطائف الإشارات و نحو القلوب را به او نسبت میدهند، حاجی خلیفه و مؤلف کتاب هدیة العارفین، علاوه بر چهار اثر فوق، چهارده کتاب و رساله دیگر را نیز به وی نسبت می دهند.
گرایش حیات و دانش این عالم در این آثار، بیشتر به عرفان عملی و سیر و سلوک است، لذا بیشتر آثار قشیری، در سیر و سلوک، ادب صوفیه و مسائلی از این قبیل است. ظاهراً پیش از این تفسیر، تفسیری به نام التیسیر فی التفسیر، بر سلک سایر مفسران و تأکید بر معانی ظاهری نگاشته است و در آن، به لغت، ادبیات، اسباب نزول و قصههای قرآن توجه داشته است. بعدها از این روش، عدول کرده و برای نشان دادن اشارات قرآن و توجه به تأویلات عرفانی، تفسیری به این گرایش، به تألیف پرداخته است.
این اثر عرفانی قرآنی، مشتمل بر تفسیر همۀ آیات قرآن کریم و حاصل بهرهمندی وی از فیض استادش ابوعلی دقاق و ورود او به جرگۀ اهل تحقیق و ارباب معرفت است. پیش از شروع در تفسیر، مقدمهای در انگیزه و روش تألیف دارد. در مقدمۀ کتاب روش تفسیری خود را ترسیم نموده است. روش نقل قولها بدینگونه است که بیشتر با لفظ «و یقال» به نقل مطالب خاص پرداخته است و آنگاه وارد تفسیر میشود و قسمت به قسمت آیه را به طور موجز شرح میدهد. گاه در هنگام تفسیر، به مأثورات تکیه میکند، بدون آنکه بخواهد به راوی و منبع آن اشارهای بکند.
از نظر وی بین این نوع از علم که با دیگر علوم تفاوت بنیادین دارد، با پاکی درون ارتباطی ناگسستنی برقرار است. این علم را خدا در دل اولیا و سالکان کوی حق قرار میدهد.
روش قشیری در استخراج اشارات از آیات قرآن، شیوهای ادبی است، این مسئله مبین آمیختگی عرفان و ادبیات در این تفسیر است. او هم معنای ظاهر را اخذ میکند و هم معانی باطنی و عرفانی را، چنانکه در بیان مفاهیم مطرح در آیات چنین عمل میکند و مثلاً در معنای رزق به صراحت اشاره میکند که منظور از رزق محدود به رزق مادی نیست و باید رزق سرائر را که همان وجود نعمتها است، بهحساب آورد و این شهود کرم، بلکه خود در وجود قدم است و برای قلب رزقی است که در عالم عرفان به اثبات رسیده است، چنان که برای روح رزقی است و آن محبت است که بروز آن آزادی از تعینات دنیایی است و برای سر رزقی است و آن شهودی است که برای عید قرین به حق است.
شیوۀ بیان او بسیار مختصر و به صورت کوتاه و اشارهوار است و از ذکر جزئیات و بیان محتملات ظاهری پرهیز میکند. البته قاعدۀ اصلی وی در تفسیر و تبیین آیات قرآن، رعایت آموزههای صوفیانه و بیان اشارات و لطائف عرفانی و اخلاقی به صورت موجز و استفاده از دانشهای مختلف از شعر و ادب و لغت، کلام، اصول و حدیث است.
در تفسیر آیات فقهی قرآن، متأثر از همان باور فقیهانه و منعکسکنندۀ آن جلوه و چهرۀ خاص از فقه شافعی و دغدغههای آن عصر است.
وی در روش خود، چه به لحاظ اندیشۀ اشعریگری و چه به لحاظ صوفیگری، به عقل اعتماد کامل ندارد، هرچند که اتکا به عقل را در مراحل اولیۀ تصحیح ایمان ضروری میداند؛ ولی درک معارف بلند و لطایف و اشارات وحی را، به چیزی بالاتر از آن نیازمند میداند.
قشیری در تفسیر، گویی خود را ملزم به نص قرآنی دانسته و به آن به دیدۀ اعتبار و تقدیس نگریسته است؛ لذا سعی میکند مطالب خود را از سویی مستند به ظاهر کند و از سویی مناسب با مخاطبان خاص ارائه دهد و از توضیحدادن و روشنکردن مقصود پرهیز کند؛ بنابراین، تنها به معانی گفتار عرفا و مبانی صوفیه میپردازد و بدون اینکه نامی از کسی ببرد، میگوید: «گفتهاند که چنین است». البته در پارهای موارد و به دلایل خاص، از برخی عرفا نام می برد.
وی از کسانی است که در این تفسیر، در دامن اسرائیلیات افتاده و اخباری را در باب قصص نقل کرده است که از شأن قرآن و انبیای گرام به دور است.
اندیشههای اعتقادی و مباحث کلامی را نیز مطابق و موافق با نظر اشاعره و مخالف با عدلیه ارائه داده است و انتساب افعال انسان را به خدا می داند، چنانکه مطابق با کلام أشعری، لغزش و زلّت را در غیر تبلیغ أوامر الهی یا مقدمات شرع، بر پیامبران جایز میداند.
از نگاه وی، امور شریعت تعلیل ناپذیر است و هرگاه امری شرعی از جانب خداوند صادر گردد، علتیابی برای آن باطل و مردود است. منطبق با دیدگاه اشعریون از اهل سنت به رؤیت و دیدار خداوند باورمند است. همچنین وی بر طبق کلام اشعری قرآن را مخلوق می داند، نه قدیم.
نکته شایان ذکر اینکه قشیری، همچون تأویلات ملاعبدالرزاق کاشانی و فصوص الحکم محیی الدین بن عربی، آیات را یکسره به آن معانی تأویلی حمل نکرده، بلکه رعایت ظاهر و توجه به لغت و مدلول لفظ را نموده است و تنها به لطایفی که به نظر این گروه جزء بطون قرآن محسوب میشود، اشاره کرده است.