توضیحات
کلمات قصار بابا طاهر (مبحث علم)
کلمات قصار باباطاهر، مجموعهای است از جملهها و عبارتهای کوتاه و پندآموزِ عربی، گفتهٔ بابا طاهر که در آن عقاید عرفانی راجع به علم و معرفت و … بیان شده است.
کلمات قصار، گزینگویهها یا به عبارتی جملات کوتاه، با شیفتگی خاص خود میتوانند ماهها و سالها در ذهن و ضمیر مخاطب بمانند و در نگرش وی تأثیرگذار باشند؛ اما کلمات قصار باباطاهر با وجودِ داشتنِ مضامین عالی و عمیق عرفانی نیازمند توضیح و تفسیر است که این مهم توسط آیتاللّه حسنعلی نجابت شیرازی محقّق شده است.
کتاب «شرح کلمات قصار باباطاهر عریان» برگرفته از سخنان آیتاللّه حسنعلی نجابت شیرازی میباشد که طی عمر گهربار ایشان در جمع دوستان و طلّاب مشتاق معرفت ایراد گردیده و به همت دوستان ایشان در دو مجموعه شامل «مبحث علم» و «مبحث معرفت» در دو جلد به چاپ رسیده است.
طاهر عریان، معروف به باباطاهر از جمله نوادر زمانه و از عرفای بزرگ اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری است. «بابا» لقبی بوده که به پیروان وارسته میدادهاند و «عریان» به دلیل بیان کردن مسائل به صورت بی پرده و عریان بوده است.
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
«شخصی که طلبِ معرفت خدا را دارد یقیناً نسبت به قوای خمسه خودش و نسبت به عاقلهٔ خودش، استیلاء به نحو ایجاب جزئی دارد. کسی که نسبت به قوهٔ پنجگانهٔ خودش و قوه عاقله خودش و هوای نفس خودش و نفس خودش غافل باشد، یعنی التفات نسبت به این موضوعات نداشته باشد، این شخص نسبت به معرفت خدا خیلی ناقص است؛ یک مقدار مسموعات فقط دارد. علاوه از مسموعات، شخصی که میخواهد خدا را بشناسد، باید مواظب قوای خودش باشد، مراقب قوای خودش باشد چون این قوای خودش مال خداست. خدا هم اگر بخواهد عنایت بکند، بهوسیلهٔ همین قوا عنایت میکند، نه بهواسطهٔ آسمان. مدارج ترقّی آدم بهواسطهٔ همین قوای آدمیزاد است، بهواسطهٔ همین نفسی که بدترین نفوس است. بهواسطهٔ همین نفسی که دشمن خودست.
معرفت حتماً پیاده میشود در آدم به استیلاء آدم در قوایی که خدا تحت اختیارش گذاشته، اعم از مؤمن و کافر. اختصاص به مؤمن هم ندارد؛ هرکه استیلاء پیدا کرد بر قوای خودش، این لیاقت و قابلیت دارد برای شناسایی خدا…»
در مطلبی دیگر از کتاب میخوانیم:
«العلم نار اللّه، علم نار خداست، این علم یعنی دانایی به اینکه خدا مؤثر است، دانایی به اینکه این مؤثر روی آدم پیاده میشود، نه اینکه در واهمه پیاده میشود. پس نفعها از طرف او هست، ضررها از طرف او هست، خیرها از طرف او هست، قبضها از طرف او هست، بسطها از طرف او هست، سرور از طرف او هست، غمگینی از طرف او هست. یک مقداری این شخص در اینگونه امور از حد عادی تجاوز کرد، یعنی راستی راستی این آدم دیگر آدم دیروزی نیست که هُرهُری باشد و سبببین باشد.»