توضیحات
الحکمة المشرقیه (جلد دوم: الطبیعیات)
اثری به عربی، در منطق و فلسفه، تألیف ابنسینا. تنها دیباچه و بخشی از منطق و طبیعیات آن بر جای مانده است.
ابنسینا در برخی آثارش، از جمله در شفا و شرح کتاب اثولوجیا، از این کتاب نامبرده و در برخی مباحث، خواننده را بدان ارجاع داده است. همچنین در تعلیقات بر حواشی کتاب نفس ارسطو، برخی مطالب را از زبان مشرقیون و کتب مشرقیین مطرح کرده است.
درباره وجه تسمیه، موضوع و محتوای کتاب بحث پر دامنهای شده است.
شاید اظهارات ابنسینا در مقدمه منطقالمشرقیین آنجا که به علومی غیر از علوم یونانی اشاره کرده و آن را کتابی متفاوت با دیگر آثار مشائی خود دانسته و اظهارات ابنطفیل درباره حکمت مشرقیه، منشأ پیدایش نظریه اشراقی بودن این اثر بوده، چنانکه ابنطفیل، در بیان اسرار حکمت مشرقیه، گفته هر کس به دنبال حقیقتی است که در آن تردیدی نیست، به دنبال این حکمت باشد.
برخی محققان بر پایه این سخن و با توجه به آنکه رساله حیّبن یقظان نیز صبغه صوفیانه دارد، بر آناند که حکمةالمشرقیة در تصوف یا حکمت باطنی نگاشته شده است. همچنین قرابت این واژه را با حکمةالاشراق سهروردی میتوان موجبی برای طرح این نظریه دانست که ابنسینا پایهگذار مکتب اشراقی در فلسفه است؛ اما سهروردی، مؤسس حکمت اشراق، در المشارع و المُطارحات تصریح میکند آنچه ابنسینا به مشرقیان نسبت میدهد در واقع همان قواعد مشائی و فلسفه عام است که در قالب عباراتی جدید بیان شده است و با اصل مشرقی حکمای خسروانی ارتباطی ندارد.
بنابر آنچه در مقدمۀ بخش منطق آمده، ابنسینا درصدد نگارش منطق، علم کلی، علم الهی، علم طبیعی و علم عملی در حدّ لزوم بود؛ اما جز بخش منطق که به اشتباه با نام منطق المشرقیین در قاهره چاپ شده و قسمتی از طبیعیات آنکه در کتابخانههای ترکیه است، بقیه از بین رفته یا تحریر نشده است.
براساس گزارش ابن سینا در شفا، وی در کتابی قصد ارائۀ «فلسفۀ مشرقیه» را داشته که در نظر برخی مراد از آن همین الحکمة المشرقیة و در نزد برخی کتاب الانصاف است.
در وجه تسمیۀ این کتاب به «مشرقیه» سه رأی عرضه شده است: مشرقیه به معنی متعالی و ورای عقل متعارف؛ مشرقی در مقابل مغربی یعنی عرضهکنندۀ فلسفۀ مشرق زمین در مقابل فلسفۀ یونان؛ مشرقی به معنی شارحان مشرقی ارسطو در مقابل شارحان مشائی بغدادی.
بیتردید تأثیر تفکر اشراقی در آثار ابنسینا یافت میشود (از جمله در نمطهای آخر الاشارات و التنبیهات و رسالههای حی بن یقظان، سلامان و ابسال و رسالةالطیر)؛ اما چون متن کامل حکمةالمشرقیه تاکنون در دست نبوده، درباره محتوای کتاب و تفاوت ماهوی آن با آنچه او در شفا و امثال آن بیان کرده است نمیتوان با یقین اظهار نظر کرد.
اما بنابر بعضی شواهد، وجود نوعی اندیشه شرقی و اشراقی (و متفاوت با مکتب ارسطویی) در این کتابِ ابنسینا چندان بعید به نظر نمیرسد، چنانکه ابنسینا در مقدمه شفا به صراحت نوشته که کتاب وی درباره فلسفه مشرقیه است و او در بیان مطالب و رهایی از تقییدات مشائی و حتی نقد آن پروایی ندارد.
افزون بر آن، اظهارات ابنطفیل درباره حکمت مشرقیه ابنسینا و ترغیب به دنبالهروی از آن، مبین آن است که او بر وجود چنین گرایشی در آثار ابنسینا شواهدی یافته است، و چه بسا متن کامل حکمةالمشرقیة را هم دیده باشد.
به نظر کوربن، دقیقترین تصور از حکمت مشرقیه را ابنسینا در تعلیقات بر اثولوجیای منسوب به ارسطو به دست داده است، بنابر آنکه در آنجا پنج ارجاع او به حکمةالمشرقیة درباره حیات پس از مرگ است و همین نظریه بقای نفس، بیش از هر بحث دیگری مبین حکمت مشرقیه است.
به نظر نصر، حکمت مشرقیه ابنسینا به مثابه مرحله واسط آثار مشائی و تعالیم اشراقی است.
برخی محققان برآناند که ابنسینا برای دفع هجوم متعصبان مشائی، با عنوان حکمت اهل مشرق به این مهم پرداخته، زیرا در مقام شارح و مفسر آرای ارسطو، در فضای ارسطویی آن روزگار نمیتوانسته است با همین عنوان به نقد ارسطو و مشائیان بپردازد؛ ازاینرو، حکمةالمشرقیة ابنسینا اولین گام شجاعانه در آزادی از قیود و چیرگی فلسفه ارسطویی به شمار میآید.