توضیحات
ترجمه و متن فصوص الحکمة
نوشته حاضر تالیف معلم ثانی، ابو نصر فارابی (متوفی ۳۳۹ ه.ق.) به زبان عربی است. کتاب، یک رساله فلسفی- عرفانی است و در آن به ادله اثبات وجود خدا و صفات و افعال او پرداخته شده است.
کتاب، مشتمل بر فصوصی (گوهرهایی) است و در ۷۰ فص تنظیم شده است. هر یک از فصها از چند سطر تجاوز نمیکند و لذا متن اصلی رساله، بدون پاورقی محقق، خیلی مفصل نیست.
مباحث کتاب از حیث تقسیم بندی علوم به «الهیات خاص» یا «الهیات بالمعنی الاخص» مربوط میشود؛ یعنی بحث از دلایل اثبات وجود خدا، صفات و افعال او. فارابی در این کتاب، بحثی از «امور عامه» یا «الهیات عام»، به میان نمیآورد و محور بحثها، همان شناخت خداوند و صفات کمالیه او و نسبتی است که با جهان و آفریدهها دارد؛ به عبارت روشنتر، در کتاب «فصوص»، بحث از علت و معلول ، حادث و قدیم ، ثابت و سیال، عینی و ذهنی، واحد و کثیر، قوه و فعل، به میان نمیآید، زیرا این مطالب، در ردیف مسائل الهیات عام یا متافیزیک و فلسفه اولی قرار میگیرند، نه خداشناسی و بحث از ذات و صفات و افعال باریتعالی.
«الهیات عام» یا امور عامه یا مابعد الطبیعه یا فلسفه اولی، فلسفه علیا و به قول بوعلی در «دانشنامه علایی»، علم پیشین و دانش برین، همه نامهایی برای فلسفه نظری هستند که در عرف امروزیان، متافیزیک، نام گرفته است که موضوع آن سخن گفتن از احکام و عوارض هستی مطلق یا «موجود بماهو موجود» است؛ به تعبیر دیگر، الهیات عام، همان دانش فراگیر و پرگستره فلسفه است که فیلسوفان مسلمان در نسلهای متوالی، همواره در تعریف آن و تعیین و گزینش موضوع آن، وفاق و همساناندیشی داشته و چنین گفتهاند: «فلسفه، عبارت است از علم به احوال موجود از آن جهت که موجود است، نه از آن جهت که تعین خاص دارد؛ مثلا، جسم یا کم، یا کیف، یا انسان ، یا گیاه و غیره است».
«الهیات خاص» یا «الهیات بالمعنی الاخص»، آن چیزی است که امروزه غربیان از آن به «تئولوژی» تعبیر میکنند و در زبان فارسی «خدا شناسی» گفته میشود. پس از نظر حکیمان اسلامی، الهیات خاص، بحث در زمینه شناخت خداوند و صفات و افعال اوست. حکیمان مسلمان این علم را باارزشترین علمها در باره باارزشترین معلومها میدانند.
علاقه خاص فارابی به تصوف، بیش از هر جا در این کتاب آشکار میشود. از ظاهر کتاب چنین برمیآید که برای بیان اصول فلسفه مشایی نوشته شده، ولی در باطن مشتمل بر یک دوره عرفان است و به همین منظور است که در زمان حاضر در ایران تدریس میشود. در قرنهای متوالی، چندین شرح و تفسیر بر این کتاب نوشته شده که مهمترین آنها شرح اسماعیل حسینی فارانی است و این خود، گواه آن است که این کتاب چه تاثیر عظیمی در جهان اسلامی داشته است.
فصوص، در زبان عربی جمع «فص» است و فص به معنی «نگین انگشتری» است و فصوص الحکم؛ یعنی گوهرهای حکمت . شاید وجه نام گذاری کتاب «فصوص»، این باشد که حکیم فارابی در پی آن است تا به ما بگوید که الهیات خاص و مباحث خدا شناسی، به منزله نگینهای حکمت است؛ همان طور که ارزش و شرافت انگشتری به نگین اوست، الهیات خاص نیز به منزله نگینی است در انگشتری الهیات عام و به آن ارزش و ارج و والایی میبخشد.
از نکات جالبی که در حقیقت از ویژگیهای بسیار مهم این کتاب محسوب میشود، یکی این است که ما برای نخستین بار میبینیم که «موجود ممکن» مرکب از ماهیت و وجود، دانسته شده است، همان که قرنها بعد، در «شرح منظومه» حاج ملا هادی سبزواری میخوانیم که: «کل ممکن زوج ترکیبی له ماهیة و وجود.»
ویژگی دیگری که در این کتاب به چشم میخورد، این است که باز میبینیم، فارابی برای نخستین بار در این کتاب به طریقه صدیقین از نظر در خود هستی و حقیقت آن، اثبات ذات واجب تعالی میکند. به گفته صاحب نظران و فیلسوفان بصیر معاصر، این «برهان صدیقین»، در میان براهین مختلف خدا شناسی اتقن و اسدّ براهین و برهانی است که اگر چه مقدمات دشواری دارد، ولی حقا استوار و خدشه ناپذیر است که هستی خداوند را اثبات میکند.
و اما در باب «علم خداوند» هم، فارابی در این کتاب نظریهای را ابراز میدارد که اگر چه میتوان در آن تشکیک کرد، لیکن حاوی نکاتی است که از ویژگیهای این کتاب به شمار میآید. فارابی در باب «علم خداوند»، همان نظری را ابراز میدارد که قرنها پس از او توسط مؤسس «حکمت متعالیه»، صدر محققان و فیلسوفان اسلامی، ملا صدرای شیرازی ارائه شده است و علم خداوند تعالی را به اشیاء، عین علم او به ذات خویش میداند. سخن فارابی در این مورد چنین است: «خدای تبارک و تعالی، علمش به ذات خود، عین علم او به موجودات است، پس حق، تمام اشیاء است به یک تایی و فردانیت و داخل در اشیاء است از احاطه وجود و خارج از اشیاء است در ماهیت و حدود». و این نظر، همان نظر مرحوم ملا صدرا است که به «علم اجمالی در عین کشف تفصیلی» معروف است.
نکته دیگر، اینکه رساله «فصوص» فارابی، یک رساله فلسفی عرفانی است. فصل مشبعی در «علم النفس» دارد، فاصله میان برهان و عرفان در این رساله از میان برداشته شده است. پای عقل با راه دل و پای دل با راه عقل در پیمودن و سلوک به سوی مقصد اعلا عمیقا تعاون و همیاری دارند. به علاوه کوشش برای ایجاد هم آهنگی بین حکمت و شریعت و عقل و شرع در این رساله کاملاً مشهود است. فارابی در برخی از فصها، استناد به آیات قرآن میکند و گاهی هم فقط به ذکر مضمون آیهای اکتفا میورزد، ولی خود آیه را نمیآورد. آشنایان با تاریخ فلسفه اسلامی به خوبی میدانند که فارابی از پیش گامان وادی «تطابق دین و فلسفه» و هم آهنگی عقل و شرع است و کوششهای فراوانی برای « وحدت دین و فلسفه» انجام داده است.
فارابی بر این اعتقاد است که دین و فلسفه، منشا صدور واحد دارند. او معتقد است که مصدر اصلی دین و فلسفه، عقل فعال است. کوششی که فارابی به منظور ایجاد تفاهم و هم آهنگی بین دین و فلسفه آغاز کرد، بعدها توسط حکیمانی همچون ابن رشد، خواجه نصیر، ابن سینا، غزالی و … تداوم یافت و با صدر المتالهین شیرازی، فلیسوف کبیر اسلامی و مؤسس حکمت متعالیه اسلامی به اوج خود رسید.